شاپرکها
خدایا : گرمی دستان او را از من مگیره تا بتوانم دوباره مزه زندگی خوب را احساس کنم . خدا: تو خو گفتی عشق رو از من بخواه و بس حالا بگو خودت او را با من اشنا کردی پس چرا ازم جداش کردی . خدایا : هیچ نمیخوام برای خودم فقط هر چه از عمرم هست باقی بستان و به عمر او بیفزای . یارب : دیگر همین را بگویم اسم عشقZ بود و بس /
نوشته شده در یکشنبه 93/11/26ساعت
1:23 عصر توسط احمد نظرات ( ) | |
قالب ساز وبلاگ پیچک دات نت |